ویدئو - سینما - تلویزیون



چگچگونه یک فیلمنامه 
 چگونه یک فیلمنامه ننویسیم!
               چگونه فیلمنامه ننویسیم 

                                 منبع :  سایت سینما فردا نوشته عباس کریمی


نوشتن فیلمنامه کار بسیار دشواری است که در عین حال خیلی ساده است. دشوار از آن منظر که فن ویژه خود را می طلبد و.


چگونه یک فیلمنامه ننویسیم!

نوشتن فیلمنامه کار بسیار دشواری است که در عین حال خیلی ساده است. دشوار از آن منظر که فن ویژه خود را می طلبد و سهل از آن رو که قواعد ثابتی برای ارائه چهارچوب طرح و متن دارد. با این حال آنچه یک فیلمنامه را از فیلمنامه های بیشمار موجود جدا می کند و تهیه کننده و کارگردان را برای ساخت آن ترغیب می کند نوآوری و اختلاف مثبت آن است که جذابیت می آفریند.

خلاف روالی که آموزش های مختلف در این زمینه دارند یک فیلمنامه نویس ابتدا باید بداند چگونه ننویسد و به معنای دیگر چه چیزهایی را ننویسد تا درصد اشتباهاتش پایین بیاید و فیلمنامه ارائه شده وی تناسب ساختاری تصویری خوبی داشته باشد.

ساختار

داستان و فیلمنامه مشترکات فراوانی دارند یعنی هر دو از جایی آغاز می شوند، رفته رفته اوج می گیرند و آرام آرام به پایان می رسند. ذکر این نکته لازم است که در فیلمنامه های مدرن و موج نویی با وجود انکسار زمانی و گاه مشخص نبودن تقدم و تاخر حوادث، این قاعده نیز رعایت می شود؛ منتها اسلوب کلاسیک و منظمی ندارند و گاه پایان در میانه است و حتی در شروع. اما این که پایان و آغازی نباشد یا فراز و فرودی، ذهنیت غلطی است که برخی منتقدان ناآشنا با موج نو و رمان امروز به اشتباه ایجاد کرده اند.

با توجه به این که در این میان ابزارهایی چون تعلیق، توصیف، فضاسازی، شخصیت پردازی، گره افکنی و گره گشایی و . وجود دارند تفاوت های متنی و تصویری کارکرد این ها را نیز متفاوت می کند.

باید توجه داشت که هنگام داستان خواندن خواننده متن را به تصویر تبدیل می کند و از قوه تجسم زایی خود استفاده می کند که به دلیل تجارب مختلف افراد از زندگی این تصاویر در ذهن هر کس متفاوت است اما در فیلم همه یک تصویر را می بینند و نیازی به عینیت بخشی متن ندارند. همین مسئله تفاوت اصلی متن داستانی با فیلمنامه است و تمام اختلافات نگارشی به همین نکته باز می گردد. برای همین است که اقتباس هایی در سینما موفق بوده اند که نویسنده داستان به صورت مستقیم یا به عنوان مشاور در آنها دخیل بوده است و به دلیل داشتن تصاویر اصلی و مورد نظری که از ابتدای نگارش داشته می تواند کمک حال فیلمنامه نویس باشد. با این حال برخی از متون هستند که اقتباس سینمایی از آنها بسیار دشوار و گاه حتی غیرممکن است و از آن جمله می توان به اولیس جیمز جویس اشاره کرد که شیام بنگال ادعای ساخت آن را ظرف سه سال کرد و هنوز پس از گذشت یک دهه خبری از نوشتن فیلمنامه آن نشده است! برای همین در اقتباس باید دنبال متونی رفت که تصویری ترند و شخصیت پردازی در آنها ملموس تر و عینیت بخش تر است.

نشستن بر سر دو راهی

اولین مشکلی که فیلمنامه نویسان پیدا می کنند تشکیک بر سر دو راهی نگارش فیلمنامه اورجینال یا اقتباسی است. ترس از نداشتن مواد اولیه مناسب و طرح قوی ذهن آنان را به سمت اقتباس می کشاند و از سویی دشواری های خاص اقتباس و تبدیل متن به تصویر ذهن آنان را درگیر می کند.

باید توجه کنید که هر کدام از این راهها مناسبند و انتخاب یکی از آنها بسته به حالت روحی شما و میزان تمایلتان به مورد ترجیحی است. هر چه فیلمنامه نویس به موضوع غلاقه مندتر باشد فیلمنامه بهتر و دلنشین تر در می آید و عکس آن بهترین ساختارهای سفارشی می توانند یخ ترین دیالوگهای سال را بیافرینند.

اقتباس

اگر اقتباس را برمی گزینید توجه داشته باشید که انتخاب اولیه خوبی داشته باشید. داستان مثل هندوانه دربسته نیست که ندانید انتخابتان به کجا خواهد انجامید. برای همین با چشیدن بخشی از این هندوانه به شیرینی یا بی مزه گی آن پی خواهید برد تا مطابق آن به ذائقه مخاطب هم توجه داشته باشید. اولین نکته در این انتخاب توجه به متونی است که از قدرت تصویری بالاتری برخوردارند و فضاسازی و توصیفات عینی بیشتری دارند. در فصول بعد به صورتی جامع به قضیه اقتباس و روش های مناسب آن خواهیم پرداخت.

منبع : سایت سینما فردا نوشته عباس کریمی


نگاهی به سریال های تلویزیونی

با پیدایش و ظهور سینمای دیجیتال ، و سهل و آسان شدن ساخت فیلم ، متاسفانه نه تنها بر کیفیت فیلمهای تلویزیونی و تله فیلمها افزوده نشده، بلکه با افت کیفی و عدم نظارت مواجه شده است ، چراکه مسئولین رسانه ملی بمنظور تامین خوراک شبکه های خود که روزبه روز با توسعه فناوری بر تعداد آنها افزوده می شود، فقط و فقط در فکر پر کردن برنامه های خود و جدول پخش هستند

به همین منظور سعی می نمایند سریالهای صد قسمتی تولید نمایند تا بعد از تولید با دغدغه ای بنام کمبود سریال و یا جدول خالی پخش  مواجه نشوند. که متاسفانه کارگردانان این سریالها و برنامه های تلویزیونی جهت تسریع در کار و رساندن بموقع سریال یا فیلمها به پخش ، کمیت را فدای کیفیت نموده و با دوربین روی دست و مستند گونه ، اقدام به ساخت فیلمهای تلویزیونی می نمایند و با دکوپاژی من درآری که مختص سازندگان اینگونه فیلمها و سریالها می باشد آه از نهاد تماشاگر بیچاره در آورده و اورا که خسته از کار روزمره بخانه برگشته از سر ناچاری وبدون انتخاب ، وادار به دیدن اینگونه سریالها می نمایند

آتنه فقیه نصیریعکسهای سریال پنجره

با قصه ای تکراری و بسیارتلخ که نه تنها با دیدنشان آرامشی به مخاطب دست نمی دهد ، بلکه اورا از خود بیخود می نماید و با غم  و غصه قهرمانان سریالها  شب را به صبح می رساند تازه این پایان کار نیست ، دوستان بمدد رایانه وصرفه جویی در هزینه ها ، صداگذاری فیلمها را به اهل فن نمی سپارند و در بعضی موارد ، خود اقدام به این کار می نمایند که این عدم آشنایی به فن صداگذاری و شناخت رسانه و استفاده نادرست از صدا و موسیقی  و کم و زیاد شدن صدای فیلم و بالا رفتن لول موسیقی ، نه تنها کمکی به جذب مخاطب نمی نماید ، بلکه باعث ایجاد صداهای ناهنجاری شده که بیننده را مجبور می نماید از خیر دیدن اینگونه فیلم ها منصرف شود
 

البته آثار شاخصی هم در گذشته تولید شده که سازندگان آنان با احترام به شعور مخاطب ، و بمنظور رعایت استانداردهای پخش ، چه بسا که برای به سرانجام رسیدن آنها چه خون دلها که نخورده و چه زحمتها که نکشیده اند که این جز عشق بکار و ذات هنر چه چیزی می تواند باشد. ؟  سریالهایی چون امام علی (ع) ، مختار نامه ، سربداران ، یوسف پیامبر ، ولایت عشق و مجموعه کارهای طنز مهران مدیری وغیره

امیدواریم مسئولین رسانه ملی با دلسوزی  ، نظارتی  بیشتر بر ساخت اینگونه فیلمها و سریالها داشته  و برای شعور مخاطب احترام بیشتری قائل باشند


                                                 کارگردانی فیلم

کارگردان،مغز متفکر یک فیلم یا یک اثر هنری است . چرا که بایستی بتواند  یک فیلمنامه را که عبارت است از شخصیت و ماجرا   و متشکل از گفتگو، توصیف و تصاویر است وبر روی کاغذ به نگارش در آمده است و پیرنگی برای یک فیلم است با برنامه ریزی ، دکوپاژ ، انتخاب عوامل و رهبری گروه  با خلاقیت و ذوق هنری خود  به فیلمی باور پذیر برگرداند.

کارگردانی ، یک فیلم فقط  نظارت بر مصور کردن یک فیلمنامه نیست، بلکه یک کارگردان خلاق با درک درست فیلمنامه که نقشه و پیرنگی ابتدایی برای تولید یک فیلم یا اثر هنری است با تمرکز خود بر روی فیلمنامه و آنالیز کردن تک تک شخصیت های فیلمنامه و م و گفتگو با نویسنده اثر بمنظور  شناخت  بهترشخصیت های فیلم ، و با تخیل در ذهن خود بمنظور باور پذیری آنها  برای مخاطب، فیلم را ساخته شده می پندارد و با دکوپاژی ذهنی شخصیت ها و کاراکترهای فیلم را ، همانطور که در فیلمنامه توصیف شده است کنار هم قرار می دهد و عمل و عکس العمل آنان را مورد بررسی قرار می دهد و با ذهنی باز و آینده نگر فیلم را همانگونه که قرار است ساخته شود ،  در ذهن خود مرور می کند و اگر باورشان برای او قابل قبول باشد شروع به دکوپاژ فیلم می کند. 

کارگردان خلاق با دکوپاژ حساب شده ، بایستی برای تک تک صحنه ها ، کادر بندی ها و میزانسن های کار خود دلیل و منطقی خاص داشته باشد و با چیدمان درست و با بهره گیری از نور ، رنگ ، بازیگر ، تدوین ، حرکت و زاویه دوربین  و قاب بندی مناسب  پیامی خاص به بیننده  منتقل نماید.

کارگردان بایستی با فیلم خود ، حس همذات پنداری در فیلم پدید آورد و در انتخاب کاراکترها دقت نماید که با نقش ها همخوانی داشته باشند و با هدایت خود نقش های باور پذیری خلق نماید و به کاراکتر ها اجازه ندهد در حس و حال رول ها و نقش های قبلی خود فرو روند .

او  با در نظر گرفتن فیزیک بدنی بازیگر ، توانایی کاراکتر در ارائه نقش ، حرکات و رفتار های روحی و روانی او بر اساس نقشی که در فیلمنامه وجود دارد  اقدام به انتخاب بازیگر می نماید.

یک کارگردان حرفه ای ، با درک تصویر و شناخت و دید  بصری و زیبایی شناسی عناصر تشکیل دهنده فیلم ،  سعی در انتقال آگاهانه پیام  خود را دارد ، بنابر این با ظرافت ، دقت و وسواس خاص خود اقدام به ساخت فیلم می نماید  و برای این کار بهترین عوامل را که در صنف خود سر آمد دیگران هستند انتخاب و به کار می گیرد و همه در راستای اهداف  کارگردان ودر جهت اجرای افکار و ایده های او بکار گرفته می شوند.

با نگاهی به تاریخ سینما ، و با مرور آثار شاخص آن ، براحتی در می یابیم که اکثر کارگردانان مطرح که دارای فیلمهای شاخصی هستند از قبل با هنرهای دیگر آشنایی کاملی داشته و با تلفیق دیگر هنرها با هنر هفتم به درک درستی از هنر سینما رسیده و ایده ها و افکار درونی خویش را باالمانهای خاصی که ابداع نموده اند در قالب فیلم به مخاطب ارائه کرده اند .

سرگئی آیزنشتاین از قبل یک آرشیتکت بود با ورود به سینما  ، علاوه بر تحول در تدوین فیلم ، در زمینه طراحی صحنه فیلمهای خود و کادر بندی های زیبا به درک درستی از تصویر رسید .

او با استفاده از همه عناصر فضایی و با دقت و هوشیاری ، جان بخشیدن به اشیا ء بی جان با کادر بندی و ریتم مناسب در تدوین در مجسمه شیرهای بی جان و با برش های منطقی و با انتخای زوایای درست و دید بصری ، و بیان احساسات جمعی آثار خارق العاده ای را مانند رزمناو پوتمکین ، ایوان مخوف ، اکتبر، کهنه و نو را بوجود آورد که با گذشت زمان هنوز هم جزء آثار خاص تاریخ سینما محسوب و به یادگار مانده اند.

داوژنکو دیگر فیلم ساز روسی که سبکی در سینمای شاعرانه به نام خود ابداع و بوجود آورد قبل از کارگردانی یک طراح و گرافیست بود.

ژرژ ملیس فیلمساز ابتدایی تاریخ سینما در ابتدا یک شعبده باز بود که برای اجرای ایده های ابتدایی خود سینما را بهترین وسیله ای یافت که تا آن زمان اختراع شده بود.

این که گفته می شود کارگردان ، مغز متفکر یک فیلم است ، سخن گذاف و بیهوده ای نیست ، چرا که ممکن است همه در برگردان محتوای یک اثر معروف مانند یک رمان به فیلم  به اثر ابتدایی وفادار باشند و کمتر در داستان دخل و تصرف نمایند ، اما به سختی می توان در فرم و قالب  آنها نقاط مشترکی یافت

یکی مثل جان فورد در کادر بندی های آثار خود و در فیلمهای وسترن نیمی از کادر را به آسمان اختصاص می دهد و کوچکی کاراکتر ها را در برابر طبیعت بی جان  به رخ می کشد ،

کارگردان دیگری مانند ژان رنوار از شکستن و خرد کردن صحنه دوری کرده و با نماهای طولانی و حرکت متحرک دوربین فضا را تعریف کرده و به کشف راز ها می پردازد و سبکی برای خود ابداع می کند که از نظر زیبایی شناسی ، نکات مهمی درآن نماها و صحنه ها قابل تعمل است.

نتیجه کلی آن است که یک کارگردان بعنوان مغز متفکر یک فیلم حرف آخر را می زند و اوست که رهبری گروه را بر عهده دارد و همه عوامل تابع او هستند و کسی حق دخالت در کار اورا بعنوان مالک هنری یک فیلم ندارد.

 


                         فیلمنامه ، پایه و اساس یک فیلم

طرح و نقشه ، اولین چیزی است که برای ساخت یک بنا یا ساختمان لازم و ضروری است که توسط یک طراح یا معمار کشیده می شود و بدون این طرح اولیه هیچ بنایی به سر انجام نمی رسد و همه جهت انجام کار تابع آن هستند .

شش‌ ویژگی‌ فیلمنامه‌نویسان‌ موفق‌

فیلمنامه هم برای یک فیلم حکم طرح و نقشه یک ساختمان را دارد که اگر وجود نداشته باشد ، فیلمی ساخته نخواهد شد و بقول آلفرد هیچکاک کارگردان نامی تاریخ سینما ، یک فیلم خوب یاید دارای سه شرط باشد ، فیلمنامه خوب داشته باشد ، فیلمنامه خوب داشته باشد و فیلمنامه خوب داشته باشد.

براستی منظور استاد سینما آلفرد هیچکاک از فیلمنامه خوب ، فیلمنامه خوب و فیلمنامه خوب چیست ؟

یک فیلم خوب مرهون یک فیلمنامه قوی است . فیلمنامه ای که حاصل ماهها و یا سالها زحمات و یا    بی خوابی های یک نویسنده خلاق است که با فکر وتفکر ، تخیل و واقعیت را در هم آمیخته و طرح و نقشه یک اثر هنری بنام فیلمنامه را  بر روی کاغذ خلق کرده است . پیرنگی که برگرفته از واقعیت های زندگی روزمره انسانهاست . طرح و نقشه ای است جامع و کامل که یک کارگردان با ذوق ، با مطالعه آن و با درک تصویر سازی های سناریست و نویسنده اثر ، در جهت اجرا و متحرک سازی تصاویر خیالی و نزدیکی به واقعیت اقدام می نماید. بنابر این اگر یک فیلم بعد از ساخت به اثری ماندگار تبدیل شود شکی نیست که این فیلم از فیلمنامه ای قوی و یک دست برخوردار بوده است که توسط نویسنده ای توانا و صاحب سبک به نگارش درآمده است.

متاسفانه امروزه ودر سینمای ما موفقیت و سنجش یک فیلم را نه فیلمنامه خوب آن ، بلکه عوامل دیگری نظیر کاراکترها و ستارگان آن می دانند و اگر یک فیلم با اقبال عمومی مواجه شود و به فروش میلیاردی دست پیدا کند ، نقش فیلمنامه خوب آنرا و تلاشهای خلاقانه نویسنده را نادیده گرفته و اورا در این موفقیت دخیل نمی دانند . چیزی که با روند کنونی باعث افت کیفی فیلمنامه ها شده و انگیزه ای برای وارد شدن نویسندگان جوان وخلاق در این عرصه را به همراه ندارد و تا زمانی که این روند ادامه داشته باشد سینمای ما از مشکل فیلمنامه های خوب رنج می برد .

اخیرا از سوی بعضی از تهیه کنندگان سینمای ایران نظیر (حبیب اسماعیلی ) بحث پرداخت درصدی از فروش فیلمها به نویسنده فیلمنامه ها مطرح شده که امیدواریم این شروعی باشد برای مطرح کردن این پیشنهاد خوب که با اجرایی کردن آن انشاء الله در آینده نزدیک شاهد ارتقاء کیفی فیلمنامه ها و کیفیت سینمای ایران باشیم.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

loveburned وبلاگ حرف های آقای ایزدی سایت طرفداران سریال کوزگون (کلاغ سیاه) بک لینک و رپورتاژآگهی آهنگ ها مطالب اینترنتی شب نورد dbcnews shayancgrafik سرمشق انتظار